ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
نمیدونم از چه وقتی دقیقا درگیرت شدم....نمیدونم از کی آدم حسابم کردی....نمیدونم اصلا چی شد که اینطوری شد!!!..
یادمه خیلی خیلی بچه که بودم،فکر می کردم شما شبیه یه بابای مهربون باید باشید که هیچوقت بچه هاشو به حال خودشون رها نمی کنه....یادم میاد یه بار تو همون خیلی خیلی بچگی هام، خواهرام داشتن فال حافظ می گرفتن،خواهرم میگفت حافظ می شنوه چی تو دلت گفتی و بهت جوابشو میگه، منم دلم خواست یهو فال بگیرم و از حافظ بپرسم منم اگه بزرگ بشم اون آقای مهربون که شبیه بابا هاس رو می تونم ببینم؟!!.. حافظ فکر کنم نخواست دل کوچیک منو بشکونه و گفت : اگه بخوای ، حتما می بینی ....
سال ها از اونوقت گذشته و من اما هنوز نمی دونم که واقعا می خوام ؟؟ یا نه !!...
هنوز سوال بچگی م یادم نرفته ، هنوز سوال من پا بر جاست...
نمیدونم دعاهای عهد که هر روز صبح تو مدرسه می خوندیم یا دعای مادرم وقتی چیزی رو با تمام وجود می خواستم اما اون راضی نبود و منم ازش میگذشتم یا چیز دیگه ای این همه برکت به زندگیم داد که با وجود بیراهه های زیاد ، شما دستمو گرفتی و منو به حال خودم نذاشتی..که من الآن ، امشب ، شب آغاز ولایت شما ، مسجد جمکران بودم و خیلی آروم شدم که دعوتم کردی آقا....
یا بن الحسن.... من شرمنده تر از همیشه م....شما منو هیچوقت به حال خودم نذاشتی اما... اما من دقیقا همین کار و با شما کردم و فقط هر از چند گاهی میام و حال شما رو میپرسم...
می خوام بگم شما که ما رو رها نکردی بیا و کاری کن آرزوی بچگی هام بر آورده بشه...
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان....
...الّلهمّ عرّفنی حجّتک فإنّک ان لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی الّلهمّ لا تمتنی میتتا جاهلیّه!
الهی آمین....................................
الهی آمین ...
نفس عمیق ...